تسبیح زرشکی خاطره ای از شهید داود آجورلو
شهیدداودآجورلو
شهیدداودآجورلو-عشق
السلام عليك يا بقيه الله
بنام خدا
كلاس اول دبستان بودم ونزديك امتحانات ثلث دوم ، روزي كه قرار بود داداش داود فرداش بره جبهه ، اون شب داداش تا دير وقت با من رياضي كار مي كرد ومن هم كه در طي روز اونقدر شيطنت كرده بودم خوابم مي اومد وبخاطراينكه من جواب سئوال ها را صحيح بنويسم تسبيح خودش رو داد به من وگفت با اين حساب كن يه تسبح زرشكي كه هنوز تو يادم هست خلاصه به من گفت اگه امتحانات ثلث دوم رو قبول بشي يه جايزه خوب برات مي خرم ، فردا صبح وقتي مي خواست بره جبهه  مادرم اونو راه انداخت واز زير قرآن ردش كرد وبعدش گريه مي كرد...خلاصه امتحانات ثلث دوم تموم شد ومن كارنامه قبولي رو گرفتم وبه مادرم گفتم پس داداش داود كي مي ياد به من جايزه بده مادرم چيزي نگفت وفقط آهسته گريه كرد وگفت مياد .چند شب بعد وقتي در راهرو طبقه دوم ايستاده بوديم به مادرم گفتم داداش نمياد جايزه منو بده ، مادرم يه نگاهي به بابام كرد ( خدا بيامورزتش ) وگفت داود قبل از رفتنش جايزه تو رو خريده وداده بود به ما كه اگه دير كرد ما اون جايزه را به تو بدهيم وحالا با توجه به اينكه اون نيومده خواسته اونرو ما برآورده مي كنيم .در كمد رو باز كرد ويه شلوار خوشگل در آورد وداد به من من از ذوقم فوري پوشيدمش وخيلي خوشحال بودم ولي بعدش شلوار رو در آوردم وجمعش كردم ودادم به مادرم  ،مادرم گفت چي شد پس ؟ گفتم صبر مي كنم تا داداش بياد مادرم گفت اگه مي خواي داداش خوشحال بشه اونو بپوش چون خودش اينطور خواسته بود وبعدش ديگه نتونست جلوي اشك هايش  رو بگيره  حالا من هروقت يك تسبيح زرشكي مي بينم ياد اون خاطرات مي افتم .يادش بخيرروحش شاد يادش گرامي .روزگاري دل ستاني داشتم ، دل ستان نازنيني داشتم ...

davood ajorloo

 الههم عجل لوليك الفرج ، خدا در فرج آقا امام زمان تعجيل بفرما


شهیدداودآجورلو اللهم عجل لولیک الفرچ بحق زینب سلام الله علیه

درباره وبلاگ

شهدا دعا داشتند،ادعا نداشتند نیایش داشتند،نمایش نداشتند حیا داشتند،ریا نداشتند رسم داشتند،اسم نداشتندو... کجائید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت کربلایی، کجائید ای سبکبالان عاشق، پرنده تر زمرغان هوایی.
آخرین مطالب
نويسندگان